کد مطلب:53243 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:274

مختصری از تاریخ اسلام











چنین به نظر می رسد كه بسیاری از خوانندگان راجع به اسلام چیزی ندانند، بنابراین اینجانب بایستی شرحی از تاریخ خلاصه شده صدر اوّل اسلام را به منظور آشنایی با امام علی (ع) در هر كجا كه مقتضی باشد تقدیم نمایم و سپس مقداری از خصوصیات اخلاقی او را شرح داده و اینكه او چگونه در مقابل مشكلات مقاومت كرد و همچنین چگونه علیه تبعیض بی جهت و تعصب خانوادگی مخصوصاً در زمان زمامداریش كه بسیار گرفتاری داشت ایستادگی نمود.

زمان درازی طول كشید كه ارسال رسل (از طرف خدا) متوقف گردید و مردم كه وقت خود را در نادانی و فراموشی صرف می كردند و همچنین وقتی كه امور و مسائل به واسطه ی جنگهای طولانی ناامن و مختل شده بود و فتنه و فساد و اعمال قبیح و زشت، همه جای دنیا مستولی شده بود، خدا محمّد (ص) آخرین پیغمبرش را به رسالت مبعوث گردانید تا مردم را به راه راست هدایت فرماید.

حضرت محمّد (ص) آن قانونگذار بزرگ چنان تحول اساسی و ناگهانی در عربستان به وجود آورد كه اصلی ترین نهضت اجتماعی و

[صفحه 11]

دینی بود كه نظیر آن تا به حال در سراسر دنیا دیده نشده است. او موفق شد تا پایه های یك آئین قاعده دار را برقرار سازد به طوری كه در ظرف مدّت 50 سال بر تمدنهای رُم و ایران تفوق یافت و حتی بر قانون و آیین اصلی اروپای مسیحی اثر بزرگ گذاشت كه تا امروز هم هنوز چیز تازه و نوظهور است.

در نیمه ی اول قرن بیستم یك فرمانی از سازمان ملل متّحد صادر گشت مبنی بر آزادی و تساوی حقوق انسانها در صورتی كه اسلام 14 قرن پیش به زنان و دختران حق قانونی و استقلال اقتصادی بخشید و علاوه بر آنها وقتی كه دختران به عنوان یك چیز مزاحم و اضافی زنده به گور می شدند به آنها اختیار داده شد تا امور خود را مستقلاً انجام دهند و عجیب تر آنكه حق مالكیت هم به آنها داده شد.

در قانون كشورهای رُم و ایران باستان برتری بزرگان و اشخاص متنفذ بر مردم عادی محفوظ بود به طوری كه هیچ بازرگانی نمی توانست با دختر اشراف و اعیان ازدواج نماید و همچنین هیچ اشراف زاده ای نمی توانست با شاهزادگان ازدواج كند. به همین ترتیب یك مرد عادی نمی توانست با بزرگان و نه غلامان با مردم عادی معاشرت نمایند.

باید دانست كه تا سال 1938 میلادی در فرانسه، مهد تمدّن، یك زن نمی توانست بر علیه كسی اقامه ی دعوی نماید و یا بدون اجازه ی شوهرش چیزی از دارایی خود را به فروش رساند.

اما محمّد (ص) پیغمبر گرانقدر اسلام یك دین كامل و عملی را به مردم عرضه داشت كه به مسایل مربوط به الهیات، عدالت اجتماعی، امور اقتصادی و تساوی حقوق انسان را جزئی و كلی پاسخ داده است.

چنین شایع است كه وقتی قحطسالی و تنگی در مكه اتفاق افتاد و

[صفحه 12]

حضرت محمد (ص) با پیشنهادی نزد عموهای خود عباس و حمزه رفت و به آنها فرمود ملاحظه كنید برادرتان ابوطالب عائله مند است بیایید از او خواهش كنیم تا یكی از بچه هایش را به ما سپرده آنها را تكفل نماییم.

بالاخره جعفر و طالب به ترتیب توسط حمزه و عباس و علی (ع) موقعی كه شش ساله بود تحت حمایت محمد (ص) قرار گرفتند و به این طریق اساس آموزش معنوی و اخلاقی این كودك باهوش تحت نظر پیغمبر اسلام، بزرگترین معلم و مربّی بشر، قرار گرفت.

قوای عقلانی این كودك تا آن اندازه بود كه در سن 8 سالگی به پیغمبر اسلام ایمان آورد. بنابراین او برعكس سایر اصحاب پیغمبر هرگز بت نپرستید و هرگز در رفتارهای ظالمانه و خواسته های بدون دلیل و اعمال غیرعادلانه سران قبائل عرب همراهی نكرد.

دین جدید و قانون مساوات و برادری آن با رسوم و عادات قبلی سخت برخورد داشت و كفار تمام راههای زندگی و امرار معاش را بر پیغمبر و پیروانش بستند و بر آنها سخت گرفته و مرتباً ایجاد اشكال می كردند. بنابراین حضرت پیغمبر (ص) مردم را در پنهانی دعوت به خداپرستی می نمود. دعوت پنهانی سه سال طول كشید تا اینكه یك آیه از قرآن بر پیغمبر نازل شد بدین قرار: «به خویشاوندان و اقوام قبیله ات (رسالت خود را) اخطار كن و نسبت به كسی كه از مؤمنین تو را پیروی می كند متواضع باش.» (26-214).

اقوام و خویشاوندان پیغمبر (قبیله ی قریش)از سخت ترین مخالفین او بودند كه در عین حال ثروتمند و بانفوذ هم بودند. آنها دعوت شدند تا در خانه ی ابوطالب عموی پیغمبر دور هم جمع شوند. حضرت پیغمبر (ص) تصمیم گرفت از آنچه كه در پنهانی می گذشت پرده بردارد. بعد از یك سخنرانی مقدماتی راجع به خدا و صفات او و سرزنش و عیبجویی از

[صفحه 13]

بت و بت پرستی فرمود: «اول كس میان شما كه ایمان به خدای یكتا بیاورد و مرا به عنوان پیغام آور او قبول نماید جانشین من خواهد بود.»

هیچ كدام از حاضران موافقت خود را اعلام نكرد جز علی ابن ابیطالب.

به طوری كه تعدادی از دانشمندان و محقّقین[1] بزرگ اهل سنّت و جماعت می نویسد: این پیشنهاد سه دفعه تكرار شد و جز حضرت علی كسی جواب مثبت نداد و او چنین گفت: «ای پیغمبر خدا، من به خدا و پیغمبرش ایمان می آورم و در برابر مشكلات تو را یاری خواهم كرد.» پیغمبر فرمود: «این حقیقت را به اطلاع شما می رسانم كه علی ابن ابیطالب بعد از وفاتم جانشین من خواهد بود.»

باید دانست كه این خویشی و قومی پدری در پذیرش دین جدید برای حضرت علی (ع) كافی نبود (پسر عمو بودن امام علی با حضرت پیغمبر علت ایمان حضرت علی نبود) چه بسا اقوام و فامیلی كه مصرّانه نسبت به عادات آباء و اجدادی خود وفادار بودند، مثل عقیل برادر بزرگتر امام علی (ع) در جنگ بدر (اولین جنگ بین اسلام و بت پرستان) در ردیف دشمنان قرار داشت.

اما امام علی (ع) به علت آن نبوغ ذاتی كه خدا به او بخشیده بود و تعلیم و تربیتی كه در اول زندگی به وسیله ی پیغمبر به او داده شده بود و همچنین به علت رفتار و روش پیغمبر، تمام این عوامل او را به تفكر

[صفحه 14]

واداشت تا در این موضوع تأمّل كند و بالاخره به خدا ایمان آورد.

بعد از این جلسه بت پرستان برای حفظ دارایی و موقعیت خود بین مردم و همچنین برای متوقف كردن پیشرفت اسلام، فشار خود را بر مسلمانان چند برابر كردند و با تمام نیروهای شیطانی مسلح شدند تا از انتشار این پیام آسمانی جلوگیری كنند. نه تنها تازه مسلمانها تحت شكنجه قرار می گرفتند بلكه خود پیغمبر هم مستثنی نبود.

از پیغمبر شنیده شد كه می گفت: «هیچ پیغمبری تاكنون به اندازه ی من آزار و صدمه ندیده است.» با وجود این اندازه رنج و محدودیت، پیغمبر به وسیله ی دستورات اخلاقی و فصاحت و بلاغت قرآن و با خوش خلقی و صفات پسندیده خودش به تدریج مردم را با خود هم عقیده می ساخت.

بت پرستان خیلی كوشش كردند تا مردم را دلسرد و از اطراف پیغمبر متفرق سازند اما كوشش آنها بی فایده بود و تعداد مسلمانان مرتباً زیادتر می شد.

خشونت و سخت گیری مشركین تا آن اندازه رسید كه مسلمانان ضمن اخذ اجازه از پیغمبر تصمیم گرفتند به سوی حبشه مهاجرت نمایند تا تحت نظر نجاشی پادشاه حبشه در امن و امان باشند. اگرچه آنها خیلی كوشش كردند تا پادشاه را از حمایت مسلمانان منصرف نمایند اما به جائی نرسیدند.

سیزده سال به این طریق سپری گشت تا اینكه بزرگان مكه با هم مشورت نمودند تا با وسیله ای پیغمبر را به هلاكت رسانند زیرا آنها حقیقت اسلام را انكار می كردند.

چهل نفر از بزرگان آنها در جایی دور هم جمع شدند و تصمیم

[صفحه 15]

گرفتند از هر قبیله یك نفر انتخاب گردد تا آنها دسته جمعی به او حمله ور شده،او را از پای درآورند. در این صورت طایفه بنی هاشم (قبیله پیغمبر) جرأت نمی كنند با تمام قبائل روبرو شوند و موضوع با پرداخت خون بهاء منتفی و ما از زحمت او خلاص خواهیم شد.

حضرت محمّد (ص) از این توطئه به وسیله ی وحی آگاهی یافت و سپس موضوع را با حضرت علی (ع) كه نزدیك ترین شخص نسبت به او بود در میان گذاشت. برای چاره جویی حضرت علی (ع) قبول كرد كه در بستر پیغمبر بخوابد اگرچه خطرات زیادی او را تهدید می كرد بالاخره او جانش را به خطر انداخته این كار را كرد و پیغمبر گرامی جان سالم به در برد.

وقتی كه توطئه كنندگان بر بستر پیغمبر حمله ور شدند آنها ناگهان دریافتند كه علی (ع) روی بستر خوابیده است. آنها سؤال كردند: «محمد كجاست؟ و علی (ع) جواب داد مگر او را به من امانت داده بودید كه از من می پرسید؟»

آنها جوابی نداشتند و آنجا را ترك كردند تا سراغ پیغمبر بگیرند. این فداكاری حضرت امام علی (ع) توسط خدا مورد تحسین قرار گرفت. قرآن می گوید: «میان شما مردان، كسی هست كه از (جان) خودش صرف نظر می كند تا خشنودی خدا را طلب نماید و خدا نسبت به بندگان (مخلص) مهربان است.» (2-203)

بسیاری از مفسرین[2] اسلامی سنّی اعتراف می كنند كه آیه مذكور

[صفحه 16]

به واسطه ی شایستگی و لیاقت امام علی (ع) نازل شده است.

حضرت پیغمبر به اتفاق ابوبكر همان شب به سوی مدینه مهاجرت فرمودند و این سرگذشت عصر جدیدی در اسلام به وجود آورد و توسط عمر خلیفه ی دوم به عنوان تاریخ اصلی برگزیده شد.

امام علی (ع) پس از اینكه امور منزل حضرت پیغمبر را مرتب نمود تصمیم گرفت با خانواده محمّد (ص) به مدینه مهاجرت نماید و سایر اصحاب هم بتدریج عازم مدینه شدند تا خود را به پیغمبر (ص) ملحق سازند.

در تعقیب دردسرها و ستمهایی كه در مكه بر پیغمبر (ص) تحمیل می شد بت پرستان، كلیمی ها و چادرنشینان اطراف مدینه را برای كشتار حیوانات و غارت اموال مسلمانان تحریك می كردند.

به منظور ایجاد بی نظمی در اطراف مدینه چند برخورد و زد و خورد اتفاق افتاد اما آنها توسط همراهان حضرت پیغمبر (ص) مورد تعقیب واقع می شدند و آنها به طرف كوههای اطراف فرار نموده در غارها پناه می گرفتند تا اینكه در سال دوم هجرت بزرگان مكه تصمیم گرفتند تا آیین جدید و مؤمنین را ریشه كن سازند.

[صفحه 17]


صفحه 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17.








    1. الف- امام احمد حنبل، در كتاب مسند، باب اول، صفحات 159 و111 و 333.

      ب- امام ثعلبی، در تفسیرش،

      ج- موفق ابن احمد خوارزمی، در كتاب مناقب،

      د- نورالدین صباغ مالكی، در كتاب فصول المهمه، باب اول، صفحه ی 14،

      ه- حافظ ابونعیم اصفهانی، در كتاب حلیة الاولیاء،

      و بسیاری از دیگران.

    2. الف- ابواسحاق ثعلبی،

      ب- فاضل نیشابوری،

      ج- امام فخر رازی،

      د- جلال الدین سیوطی،

      ه- حافظ ابونعیم اصفهانی،

      و- خطیب خوارزمی،

      ز- محمد بن یوسف گنجی،

      ح- امام محمد غزالی،

      و بسیاری دیگر از مفسرین سنی در تفیسرهایشان.